تا همین چند سال پیش جزو اون دسته از آدما بودم که کلی وسیله دور خودشون جمع میکنن. ریز و درشت. یکی از دلایلشم قطعا این بود که به شدت آدم خاطره بازی بودم و خب هنوزم تا حدی هستم. این دفتر رو فلان دوستی که قیافه شم یادم نمیاد بهم داده، روزنامه هه مال فلان تاریخه، این دست نوشته رو فلان روزی که فلان اتفاق افتاده بود نوشته بودم، دفترچه شماره تلفن قدیمیمه که همه شماره هاش یا تغییر کردن یا مربوط به کسایین که سالهاست بهشون فکر هم نکردم چه برسه باشون ارتباط داشته باشم و هر چیز با ربط یا بی ربط دیگه. یه دلیل دیگه هم همون داستانِ هر چیز که خار آید و این صوبتا.
الان به شدت تغییر کردم! مدام دنبال دور ریختنِ چیزهام. دلم میخواد وسایلم رو به بقیه ببخشم یا به حد غیرقابل استفاده بودن برسونمشون تا با خیال راحت بریزمشون دور. اگه بقیه اوقات فراغت میزنن بیرون، میرن سینما، بازی میکنن و از این دست کارا، برای من یکی از گزینه های خیلی عالی اینه که بلند شم بگردم توی خونه ببینم چی برای دور ریختن پیدا میشه! به حدی که حتی اگه کسی بخواد خوشحالم کنه میتونه بهم پیشنهاد بده وسایل اضافیش رو با همدیگه بریزیم دور!

24 اسفند 1396