شبیه خیلیای دیگه توی زندگیم بارها رفتارهایی داشتم که دور بوده از فرهنگِ زندگی اجتماعی آدم ها. رفتارهایی که از سرِ بی اهمیت شمردن عواقبشون و یا ناآگاهی، حقوق دیگران رو نادیده گرفته، خودخواهانه و در یک کلام دور از تمدن بوده. خیلی از همین رفتارها وقتی از زندگیم حذف شدن که اهمیتشون رو برای آدم هایی که باهاشون ارتباط داشتم دیدم. نه به این معنی که به خاطر اون اشخاص تغییر جهت بدم. به این معنی که دیدنِ توجه اون آدم ها به مسائلی که میشد اول از همه راحتی خودت رو در موردشون در نظر گرفت و بدون توجه به نفع جمعی دورشون زد، بهم تلنگر زده. خیلی وقتام دیدنِ صرف نبوده. با آدم ها حرف زدیم راجع به رفتارهامون و اونجا ازشون یاد گرفتم. میخوام بگم همه رفتارهای اشتباه از ذاتِ بد آدم ها یا شعور نداشته شون نشات نمیگیره لزوما. یا همه دو دستی به اشتباهاتشون نچسبیدن و در مقابل تغییر مقاومت نمیکنن. گاهی یه تلنگر لازمه. واسه همین توی روزگاری که یه عده نه تنها هیچ اِبایی از فریاد زدنِ بی اخلاقی هاشون ندارن بلکه بهشون افتخار هم میکنن، از نشون دادن کارهای درست و متهم شدن به خودنمایی و ریاکاری و «تو خوبی» شنیدن ها نترسیم. فقط یه ذهن مسموم میتونه هرتلاشی برای رشد کردن از سمت دیگران رو خودنمایی بدونه تا ضعف خودش رو بپوشونه. بهتره بدون ترس از قضاوت ذهن های مسموم با سانسور نکردن اون چیزی که از اخلاق و رفتار درست یاد گرفتیم، شانس تغییر رو از آدم هایی که نیاز به یک تلنگر دارن نگیریم.

25 فروردین 1397