حضور همیشگی بعضی چیزهارو در زندگی باید پذیرفت. مثلا رنج. رنج، همیشه هست. گاهی انقدر پررنگ که آدم رو از نفس میندازه و گاهی انقدر کمرنگ و کوچیک که نمیبینیش. اینکه رنج سر میرسه، یه واقعیت غیر قابل انکاره. گاهی در قالب یه غم بی دلیل عصر جمعه و گاهیم توی کالبد ترسناکی مثل مرگ. فکر میکنم اهمیت پذیرش این حضور همیشگی، زمانی که در تلاشی تا از یه حال بد دائمی خلاص بشی از همیشه بیشتره. چون هربار که بعد تلاش برای حال خوب، رنج، چه بزرگ و چه کوچیک خودنمایی میکنه، تصور میکنی شکست خوردی و دست از تلاش میکشی. چون معیار موفقیتت رو حذف دایمی رنج میدونی و سر رسیدنش تو رو توی ذهنت تبدیل به یه بازنده میکنه. در حالیکه بازنده شدن، نه نتیجه رو به رو شدن با ذات زندگی، که نتیجه متوقف شدن بعد این رویاروییه.
9 اردیبهشت 1397