دارم به معنای لجن مال شده ی عشق در خیلی از روابط امروزی فکر میکنم. به
همه چیزهایی که با عشق اشتباه میگیریم و از روی نابلدی بهش نسبت میدیم و یا
ازش انتظار داریم. از بین همه این تعریف ها، برای من ترسناک ترین برداشت
از عشق، برداشت اون عده ایه که عشق رو حل شدن بی چون و چرا در فرد مقابلشون
میدونن. حل شدنی که معنیش از دست دادنِ هویت فردیه. عاشقت هستم، پس افکار و
عقاید تو، افکار و عقاید منند. عاشقت هستم، پس علایق تو، علایق منند.
چیزی
که من از هر رابطه ای انتظار دارم، رشده. وقتی شخصیت و هویت مستقلی وجود
نداره، رشدی هم وجود نداره. یعنی نه تنها حرکت رو به جلویی صورت نگرفته،
بلکه اون رابطه باعث پسرفت فرد شده. یکی شدن با یک فرد دیگه تا جایی که به
هویت شخصی خللی وارد نکنه بی اشکاله. از اون مرز به بعد، نه گذاشتن اسم
ایثار و فداکاری و نه عشق علاقه، قادر به جلوگیری از آسیب های همچین رابطه
ای نیست.
برای من دلنشین ترین تعریف از عشق، تعریفی ست از اریک فروم. عشق یعنی یکی شدن و دوتا ماندن.
12 اردیبهشت 1397