در روز n اُم قرنطینه، احساس میکنم برخلاف چیزی که تصور میکردم، بزرگترین سختی این دوران نه خانهنشینی و از دست دادن روزهای بهار است، و نه ساختن نوع جدیدی از روزمرگی و مقاومت در برابر بازگشت افسردگی. چیزی که تحمل این روزها را بیشتر از همه دشوار کرده، تحملِ این روزها در مجاورت آدم هایی است که طاقت ایجاد سادهترین تغییرات در سبک زندگیشان را نیز ندارند و با اجتناب نکردن از حتی قابل اجتنابترین کارها، تلاش بیوقفهی دیگران را ضایع میکنند. آدمهایی که اعمال به ظاهر کوچکشان، حکم همان نیروی جزئی را دارد که به اولین مهرهی دومینو وارد میشود.
امروز به یاد یکی از آزمایشهای مشهور روانشناسی افتادم به نام آزمایش مارشمالو. در این آزمایش که اولین بار توسط والتر میشل انجام شد، کودکی را وارد اتاقی میکنند که روی میز آن یک مارشمالو قرار دارد. فرد بزرگسالی که همراه کودک است به او میگوید که میتواند مارشمالو را بخورد، اما اگر تا زمانی که فرد بزرگسال از اتاق بیرون میرود و بازمیگردد (معادل ۱۵ دقیقه) از خوردن آن اجتناب کند، یک مارشمالوی اضافه به عنوان جایزه دریافت خواهد کرد. تنها یک سوم از کودکان شرکتکننده توانستند با کنترل خودشان به مدت ۱۵ دقیقه، یک مارشمالوی دیگر هم دریافت کنند.
گرچه این آزمایش در ابتدا برای بررسی روشهایی انجام شد که کودکان برای ایجاد خودکنترلی استفاده میکنند تا بتوانند با به تاخیر انداختن لذتهای کوچک اما فوری، لذتهای بزرگتری را در زمان طولانیتری به دست آورند، اما سالها بعد، با رسیدن این کودکان به سنین بزرگسالی، آنها دوباره مورد بررسی قرار گرفتند و آشکار شد که کودکانی که توانسته بودند خوردن یک مارشمالو را برای به دست آوردن دو مارشمالو به تعویق بیندازند، نسبت به دیگران، از نظر سلامتی، تحصیلی، شغلی و حتی در ازدواجشان موفقتر هستند.
یادآوری این آزمایش از یک جهت امیدوار کننده بود. اینکه کسانی که قادرند از لذتهای کوچکی که اکنون و در این شرایط بحرانی برایشان فراهم است چشمپوشی کنند تا در طولانی مدت لذت بزرگتری که همان رسیدن به شرایط کنترل بیماری است را به دست آورند، بر اساس توانایی بیشترشان در خودکنترلی، حداقل در شرایط مشابه شانس موفقیت بیشتری خواهند داشت. اما این همهی داستان نیست.
آزمایشهای مشابه بسیاری بعد از آزمایش مارشمالوی اولیه یا استفورد انجام شده که متغیرهای دیگری هم در آنها مورد مطالعه قرار گرفته است. در یکی از این آزمایشات، کودکانی که توانسته بودند در مدت زمان مورد نظر خود را کنترل کنند، مارشمالوی وعده داده شده را دریافت نکردند! احتمالا تعجب نخواهید کرد اگر بدانید این افراد وقتی دوباره در شرایط مشابه قرار گرفتند، یک مارشمالوی نقد روی میز را به دو مارشمالوی نسیه ترجیح دادند.
داشتم فکر میکردم در شرایطی شبیه به شرایط امروز ما، که نتیجهی خودکنترلی و به تاخیر انداختن لذتهای فوریمان تنها در گروی اعمال خودمان نیست، این کوتاهی دیگران، نه تنها قادر است مسیر بحران کنونی را به بیراهه بکشاند، بلکه میتواند این نتیجه را در بحرانهای مشابه احتمالی آینده نیز به شکل تشدید شدهای تکرار کند.