تابستون امسال واقعا زیبا بود. هنوز هم هست. خیلی از آدمها فکر میکنن وقتی میگی زیبا، یعنی بدون نقص. تابستون امسال اما، تابستون زیبای بانقص بود. تابستونی که غم داشت، تنهایی هم. اما غمش جای خرد کردن، صیقل میداد. آدمها هم مثل همیشه پررنگ بودن و گوشهاشون شنوا. هنوز هم قلبم رو گرم میکنه فکر حضور همهی رفیقهایی که این سالها، راهشون دادم توی نزدیکترین دایرهای که دورمه. این تابستون، ترس هم داشت. اما ترسهایی که یکییکی شدن نوشتههای روی کاغذ و افتادن توی شیشهای که روز تولدم ساخته بودم. سارا میگه اشکالی نداره اگر بترسم. راست میگه. فرق من و اونها نترسیدن نبود. این بود که اونها، با وجود اینکه میترسیدن باز هم جلو میرفتن.