گاهی وقتها سعی میکنم خوب فکر کنم تا یادم بیاد دنیای قبل از افسردگی چه شکلی بود. برای توصیفش فقط یک کلمه به ذهنم میاد. سبکی. میدونی، شبیه قدم زدن توی هوای اردیبهشت میموند. ممکن بود که غمگین باشی یا حتی گریه کنی؛ ولی بین همهی غمهات داشت نسیم بهاری میوزید. کلیدواژهی افسردگی اما سنگینیه. از خواب بیدار میشی و قبل از اینکه حتی به خودت بیای یک سنگ بزرگ روی سینهته. با سنگینی راه میری، با سنگینی حرف میزنی، با سنگینی لبخند میزنی. حتی میتونی خوشحال باشی. اما سبک نه. برای همینه که قبل از افسردگی رو با سبکی به یاد میارم. چون بعد از اون بارها خوشحال بودم. اما سبک هیچوقت.
*عنوان، نام کتابی از فریبا وفی.