۴ مطلب در آذر ۱۳۹۸ ثبت شده است

118. سینه‌ریز الماس، از گلوی فلک پیر گسست

تا همین چند سال پیش، من جزو اون دسته از آدم‌ها بودم که درکی از علاقه‌ی دیگران به کوهنوردی ندارن و به نظرشون تا وقتی جنگل و دریا باقی مونده، بالا رفتن از یه کوهِ بی آب و علفِ سنگی خیلی حرکت تباه و حوصله سربری میاد. بعد‌ها، یه بار رفیقی که علاقه‌ی زیادی به این حرکت‌های تباه داشت منو با خودش برد کوه و اونجا بود که یه بار دیگه بهم ثابت شد قبل از اینکه درباره دوست داشتن یا نداشتن چیزی نظر قطعی بدم باید تجربه‌ش کنم! برخلاف تصورم، کوه و اراده‌ای که می‌طلبه با شخصیتِ چالش‌دوست من حسابی همخوانی داشت. و نگم از سکوتِ مست کننده‌ش ..
بعد از اون، هرچند که شرایط برام اونقدری مهیا نبود که بتونم زیاد تجربه‌ش کنم، اما همون دفعات اندک هم بیشتر بهم ثابت کرد که کوه، میتونه بهم یه حال خوب واقعی هدیه بده. یه حالی که سطحی نیست و میتونی با سلول‌های تنت حسش کنی. و این چیزی بود که نیازش داشتم. یه منبع آرامش واقعی.

                               

چند وقت پیش که توی وبلاگ گمشده، پست «پرآو در زمستان»ش رو میخوندم، خیلی دلم خواست که یه بار کوه رفتن توی آب‌وهوای مشابه رو تجربه کنم. چون تا به اون روز همه‌ی چند دونه تجربه‌م مربوط به هوای بهاری میشد. و دیروز بالاخره فرصتش پیش اومد و تونستم توی هوای برفی و مه‌آلودی که گرچه پاییزی بود، اما تداعی کننده‌ی زمستون بود بزنم به دل کوه. وسطای راه نشستم روی برفا، یه عکس گرفتم و با آنتنی که بگیر نگیر داشت، عکس رو فرستادم برای همون رفیق تباه! و فکر کردم این واقعا زیباتر از اونیه که به فکر خریدن تجهیزات درست و درمون و فراتر رفتن از این کوه‌های دست‌گرمی نباشم!

عکس، گرچه بی‌کیفیت، اما بمونه به یادگار.
 

  • نظرات [ ۱۳ ]
    • کلمنتاین
    • شنبه ۲۳ آذر ۹۸

    117. مجموعه‌ی مصداق‌ها

    احتمالا برای شما هم پیش اومده که آدم‌‌هایی رو دیده باشین و یا خودتون از اون دسته آدم‌ها باشین که برای مثال به وجود دیکتاتوری معترضن و باهاش مبارزه میکنن ولی در مواردی خودشون هم نمونه‌هایی از رفتار دیکتاتورگونه رو بروز میدن. یا آدم‌هایی که با جنسیت‌زدگی مخالفن، اما گاها برخوردشون با اتفاق‌های پیرامونشون جنسیت‌زده ست. و کلی مثال دیگه درباره‌ی کلی مفهوم دیگه. این رفتارها میتونن علت‌های متفاوتی داشته باشن. مثلا یکی از ساده‌ترین ها، عمل کردن براساس منفعته. جنسیت‌زدگی تا وقتی به ضرر من باشه بد و در غیر این صورت بی‌اشکاله. یا دلیل دیگه میتونه این باشه که فرد در شرایطی قرار بگیره که واقعا توان و امکان عمل کردن به عقیده‌ش رو نداشته باشه. مثل فردِ دوست‌دار محیط‌ زیستی که در شرایط اضطرار مجبور میشه مواد مضر رو وارد چرخه‌ی طبیعت کنه.
    اما چیزی که این نوشته بهش مربوطه، آدم‌های منفعت طلب، آدم های در اضطرار و یا مثال‌هایی از این دست نیس بلکه افرادیه که حقیقتا میخوان دیکتاتور، جنسیت‌زده و ... نباشن و مانعی هم برای عمل به باورهاشون ندارن اما نه تنها گاها این رفتارهارو بروز میدن بلکه خودشون هم متوجه نیستن که اون عمل در واقعیت مصداقی از همون مفهومیه که ازش اجتناب میکنن.
    داشتم فکر میکردم شاید یکی از دلایلی که باعث بروز این رفتار‌های متضاد میشه مسیرِ از پایین به بالای شکل‌گیری باورهاست. یعنی شاید ما بیشتر از اونکه در ذهنمون تعریف دقیق و مرزبندی شده‌ای از مفهومی که بهش باور داریم داشته باشیم که بشه خیلی راحت رفتارها رو براساسش دسته بندی کرد، باورهایی داریم که درواقع یک مجموعه از مصداق‌ها هستن. مثلا به جای اینکه تعریفِ پررنگِ ذهنِ ما از جنسیت‌زدگی هرگونه پیش‌داوری یا تبعیض بر اساس جنسیت یا جنس فرد به‌علاوه‌ی فلان ویژگی‌ها باشه، این باشه که جنسیت‌زدگی یعنی: نبودِ حقِ رای برای زنان، وجود سربازی اجباری برای مردان، جوک‌های حاویِ تحقیر یک جنسیت و ...
    البته این واقعیت که خیلی وقت‌ها ما درابتدا با مشاهده‌ی مصداق‌هاس که میتونیم درباره‌ی یه مفهوم فکر کنیم رو انکار نمیکنم. اما فکر میکنم کمی که گذشت باید حتما این مسیر رو از بالا به پایین هم طی کنیم.

  • نظرات [ ۱۱ ]
    • کلمنتاین
    • دوشنبه ۴ آذر ۹۸

    116. Just do not let it be forgotten

    «اگه با خودت صادق نباشی، باختی».
    هر روز، بارها و بارها این جمله رو توی گوش خودم تکرار میکنم و سعی میکنم مطمئن بشم آخرین چیزیه که قراره فراموش کنم. اینکه آدم‌ها با دیگران صادق نباشن، خیلی وقت‌ها برام موضوع سرزنش‌ برانگیزی نیست. چیز عجیبی نیست که آدم‌ها نخوان از نقاط تاریک وجودشون با دیگران حرف بزنند، وقتی توی دنیایی هستیم که اشتراکِ هرکدوم از این تاریکی‌ها میتونه به راحتی تبدیل به چماقی بشه که همه‌ی حرکت‌های بعدیت رو تحت الشعاع قرار میده. اما صادق نبودن با خود، برای من مساوی باخته، چون این، دقیقا همون نقطه ایه که راه تغییر بسته میشه. اینه که هربار به خودم یادآوری میکنم که اگر به هر دلیلی، در حال حاضر قدرت تغییر خودت رو نداری، حداقل روی صداقتی که باید با خودت داشته باشی پا نذار. حتی اگه مجبوری یه عوضی باشی، باش. اما هر روز به خودت بگو: من یه عوضیم!
     

  • نظرات [ ۳ ]
    • کلمنتاین
    • شنبه ۲ آذر ۹۸

    115. سخنِ سنگ

    بر دامنه‌ی کوه
    باد که می‌پیچد
    انگار هزار برگ، از هزار تاریخ
    بی هیچ تحریف به زبان می‌آیند
    آه، اگر روزی کوه‌ها سخن آغاز کنند
    صفحه‌های بی‌شماری از تاریخ را باید پاره نمود
    صفحه‌های بی‌شماری را باید به تاریخ افزود
    آه، اگر روزی کوه‌ها سخن آغاز کنند
    تمام پرچم‌ها
    سرافکنده خواهند شد



    + جلال همدانی

  • نظرات [ ۱ ]
    • کلمنتاین
    • جمعه ۱ آذر ۹۸
    آرشیو مطالب