۲ مطلب با موضوع «در راهِ پاریس» ثبت شده است

259. حتی به غلط

یک توانایی خیلی خوبی که توی این چند سال اخیر در خودم پرورش داده‌م و تا حد خیلی خوبی درونیش کرده‌م، توجه کردن به قدم‌ها و پیشرفت‌های کوچیک و جشن گرفتنشونه. دیروز با مامان رفته بودیم استخر تا اون چیزی که از شنا کردن بلده رو به من یاد بده و یک جایی بود که توجه کردم دیدم هر چند دقیقه یک بار، یا توی سرم و یا با صدای بلند یک همچین عبارتی رو تکرار می‌کنم: «خب! تا این‌ لحظه یاد گرفتیم که چطور فلان کارها رو انجام بدیم!» و هر بار به جای فلان کارها یک لیست جدید از ریزمهارت‌هایی که توشون بهتر شده بودم رو می‌ذاشتم. وقتی یادم میاد که قبل‌ترها هر بار که یک مسیر جدید رو شروع می‌کردم، چقدر بابت چشم برنداشتن از قله و محاسبه‌ی لحظه به لحظه‌ی مسافت باقی‌مونده، انرژی هدر می‌دادم، اضطراب تحمل می‌کردم و قاعدتا لذتی هم از مسیر نمی‌بردم، از خودم خیلی ممنون می‌شم.

دیروز غروب در حال چرخ زدن توی یک معبدی که برای خدای دریا ساخته شده بود، چشمم افتاد به یک دختربچه‌ای که همین‌طور که داشت پایین رو تماشا می‌کرد با خودش حرف می‌زد. اولین چیزی که به گوشم آشنا اومد Les animaux بود و فهمیدم داره به مجسمه‌ی حیوون‌هایی که قبل بالا اومدن دیده بودیمشون نگاه می‌کنه. خیلی دلم می‌خواست باهاش حرف بزنم ولی تا به خودم بیام و جرئتم رو جمع بکنم رفت پیش مادرش و کار سخت‌تر شد. یه کم این پا اون پا کردم و بالاخره رفتم جلو. ازشون پرسیدم که فرانسوی هستن؟ و توضیح دادم که شنیدن کلمات فرانسوی از دهن دخترشون هیجان‌زده‌م کرده و دوست داشته‌م باهاشون حرف بزنم. مکالمه‌ی راحتی نبود چون هم من به فرانسوی مسلط نبودم و هم اون انگلیسی رو خوب بلد نبود ولی در پوست خودم نمی‌گنجیدم. آخر سر هم بهشون گفتم شما اولین فرانسوی‌هایی هستین که باهاشون حرف زده‌م. می‌شه عکس بگیریم؟ قبول کردن و خوشحالم که حالا یک عکس دارم از Margot، دختری که دیدنش باعث شد یک قدم کوچیک دیگه توی این مسیر بردارم.

چند روز پیش ن. بهم گفت که تصویری که از سی سالگی توی ذهنش داره شبیه به منه. بعد توضیح داد که فکر می‌کنه با در نظر گرفتن همه چیز من درنهایت خیلی آروم و در صلحم. این رو قبلا از آدم‌های دیگه هم شنیده‌م و به نظرم درست میاد. موضوع، خوشحال بودن نیست. می‌تونم موقعیت‌های زیادی رو تصور کنم که توشون عمیقا غمگین می‌شم. فقط نمی‌دونم چه اتفاقی می‌تونه بیفته که عمیقا ناآرومم کنه. برای من حتی خاکسپاری بابا بیش‌تر از هر چیزی شبیه به مراسمی برای ستایش زندگی بود. لحظه‌های آخر رو یادم میاد که به برادرم گفتم از بابا چی توی ذهنته؟ گفت: «بعد از بازی ایران و استرالیا برام یک توپ چهل‌تیکه خرید.» و من گفتم: «خیلی با لذت غذا می‌خورد.» و درحالیکه چشم‌هامون خیس بود لبخند زدیم. بعدها یک جایی از کتابی که غزاله صدر بعد از مرگ پدرش حمیدرضا صدر نوشته بود خوندم: «او ارزش به یاد آوردن را دارد. من هم بدون شک مثل ویلیام فاکنر بین سوگ و هیچ چیز، سوگ را انتخاب خواهم کرد. چون بابا ارزشش را دارد.». زیر این قسمت خط کشیدم و فکر کردم این اون چیزیه که از بین تمام کلمات این کتاب درنهایت با من می‌مونه.

یک بار به یسنا گفتم احساس می‌کنم برای زندگی کردن خیلی مناسبم. پرسید مگه کسی هست که مناسب زندگی کردن نباشه؟ و سوالش باعث شد فکر کنم دارم برای خودم حق بیش‌تری قائل می‌شم، به خاطر همین هم دیگه به احساسم پر و بال ندادم و توش دقیق نشدم. واقعیت اما اینه که نمی‌تونم انکارش کنم. احساس می‌کنم برای زندگی کردن خیلی مناسبم و از اون جایی که هیچ چیزی نیست که بهش وصل باشم، این مناسب بودن برای زندگی خیلی خالص به نظر میاد. انگار که از هیچ جایی نیومده و به خاطر همین جایی هم نمی‌تونه بره. دیشب یک چیزی باعث شد برگردم به اون ویدئوی حامد بهداد که داشت درباره‌ی زندگی حرف می‌زد و باز تماشاش کنم و فکر کردم که برای من هم همینه واقعا. «لذت می‌برم از زیستن، حتی به غلط. پشیمونی یعنی چی؟ زندگی کردم اون لحظه رو. وجود داشتم. [حتی] به غلط.»
 

  • نظرات [ ۴ ]
    • کلمنتاین
    • دوشنبه ۱۵ مرداد ۰۳

    220. معرفی یک پادکست فرانسوی

    از اون‌جایی که در دفعاتی که من توی پست‌هام اشاره‌ کرد‌م به یادگیری زبان فرانسوی، چندین نفر اومدن و گفتن که اون‌هام توی این مسیر هستن و یا علاقه دارن بهش، تصمیم گرفتم منابعی که برای خودم مفید هستن رو گاهی این‌جا هم معرفی کنم. امروز هم می‌خوام با یک پادکست شروع کنم که خیلی خیلی برام کمک‌کننده بوده تا به این‌جا:

    پادکست رو با جستجو کردنِ دو تا عبارت می‌تونید پیدا کنید. اولی Le Cottongue Podcast که عنوانیه که اوایلِ ساختنش براش در نظر گرفتن، و دومی InnerFrench که بعد از اینکه کمی رشد می‌کنه بهش تغییر نام پیدا می‌کنه. این پادکست برای زبان‌آموزهای چه سطحی مناسبه؟ خود Hugo که تولیدکننده‌ی پادکسته می‌گه اون رو برای سطح اینترمیدیت ساخته چون برای دو انتهای طیفِ یادگیری کلی منبع وجود داره، ولی کسایی که در وسط قرار دارن دسترسی کم‌تری دارن به منابع خوب. تا جایی که یادمه اما من وقتی شروع به گوش دادن بهش کردم، هنوز A1 رو تموم نکرده بودم و فکر می‌کنم حداقل 60-70 درصدش رو می‌فهمیدم. پس اگر هنوز در سطح اینترمیدیت نیستید، باز هم می‌تونید بهش یک شانس بدید تا ببینید براتون مفیده یا نه. چیزی که من خیلی در مورد این پادکست دوست دارم چیه؟ اینکه با ساده‌سازی جملات و پایین آوردن سرعت صحبت کردن، به شما این فرصت رو می‌ده که با وجود پیشرفته نبودن سطحتون، بتونید به موضوعاتی گوش بدید که چندان ابتدایی نیستن. مثلا مسائل سیاسی، اجتماعی، روان‌شناسی، تاریخی و ... امتیاز بعدی چیه؟ اینکه می‌تونید متنِ کامل هر اپیزود رو توی سایتشون پیدا کنید. بنابراین هرجایی رو که متوجه نشدید می‌تونید به راحتی چک کنید. فقط اینکه برای دسترسی به این قسمت، باید حتما اول توی سایت ثبت‌نام کنید. طول هر اپیزود هم حدودا سی دقیقه‌ست که فکر می‌کنم برای یک پادکست آموزشی کاملا مناسبه. نه خیلی کوتاه، و نه خیلی طولانی و خسته‌کننده. چیزی که مهمه بدونید، اینه که به‌ مرور زمان، سرعت صحبت کردن بالاتر می‌ره، پس مهمه که اپیزودی که برای گوش دادن انتخاب می‌کنید اپیزود شماره‌ی چنده. و آخرین چیزی هم که می‌خوام بگم اینه که اوایل تمام اپیزودها رو خود Hugo ضبط می‌کرد و بخش زیادی از علاقه‌ی من هم به خاطر حرف زدن سلیس و واضح این فرده. اما گویا از یک جایی به بعد، شخص یا اشخاص دیگه‌ای هم باهاش همکاری کردن، که من واقعا ایده‌ای ندارم چه‌‌قدر کیفیت کار رو حفظ کردن، چون هنوز به اون بخش‌ها نرسیدم. خلاصه که همین. امیدوارم اگر بهش گوش کردید، لذت ببرید!

    آدرس سایت: InnerFrench
     

  • نظرات [ ۲ ]
    • کلمنتاین
    • سه شنبه ۱۶ اسفند ۰۱
    آرشیو مطالب