101. اگه اونجوری نبود بازم اینجوری بود؟

خیلی وقتا یه فاکتورهایی وجود دارن که در عین بی ربط  یا کم ربط بودن، میتونن رو نحوه نگاه ما به مسائل تاثیر جدی بذارن. چیزی که برای من جالبه اینه که خیلی وقتا متوجه شون نیستیم. یعنی فکر میکنیم نظری که داریم چیزیه که واقعا با منطقمون بهش رسیدیم، ولی با یه کم دقت میشه متوجه تاثیر اون فاکتورها که ربط منطقی به قضیه ندارن شد. من واسه اینکه تا یه حدی حواسم رو جمعِ این عوامل کنم و تاثیرشون رو کنترل کنم برای خودم یه سری سوالات دارم تحت عنوان "اگه اونجوری نبود بازم اینجوری بود؟".
مثلا اگه فلان حرفو الکسندریا کورتز نزده بود و جلیلی گفته بود بازم واکنشت این بود؟ اگه این تیپ رو دختر خاله ت نزده بود و اما واتسون تنش کرده بود بازم به چشمت خز و خیل میومد؟ اگه این آدمی که کشته شده از همفکرای تو بود بازم فکر میکردی خوب کردن زدن کشتنش؟ اگه فلان محدودیت برای خودت بود بازم میگفتی چیز بزرگی نیست و دارن شلوغش میکنن؟ اگه فلان آدم همجنس خودت نبود بازم تو فلان بحث طرفش رو میگرفتی؟ و کلی دیگه از این اگه ها.

+ حالا کسی نیاد بگه آخه دخترخاله من رنگ پوستش تیره ست، اگه فلان لباس اِما رو بپوشه بهمان میشه. همتاسازی کنید دیگه.
  • نظرات [ ۵ ]
    • کلمنتاین
    • يكشنبه ۱۲ خرداد ۹۸

    100. صد البته که تضمینی نیست

    برخلاف خیلیا که میگن نباید دل به غم و غصه داد چون دنیا دو روزه و عمر کوتاهه، من هربار که تصمیم گرفتم حال خودمو خوب کنم و  توی باتلاق افسردگی و سیاهی نمونم استدلالم این بوده که زندگی به طور میانگین طولانی تر از اونیه که بتونم تمام مدت اون فشارهارو تحمل کنم و له نشم. هربار فکر کردم اگه مثلا شیش ماه بود یه چیزی، ولی اومدیم و سی چهل سال دیگه عمر کردم! اون وقت چی؟ قراره چهل سال عذاب بکشم؟

    خلاصه که اگه خواستید محرکی باشید واسه یکی مثل من،  بهش نگید دنیا دو روزه و بهتره پا شه بساط عیش فراهم کنه. چون اصولا قضیه اینجوری نیست که شما یه بشکن بزنی و یهو مود عوض کنی. زمان بره. و یه چیزی باید مجبورت کنه زمان بذاری و تلاش کنی. یه چیزی مثل اجتناب از سال های طولانیِ له کننده ی پیش روی احتمالی. وگرنه که میگه چکاریه؟ اینم دو روز، صمیمی میشینیم غمام جا شن.

    عوضش بهش بگید رفیق زندگی به طور میانگین طولانی تر از این حرفاست و اگه الان جمع و جور نکنی خودتو، قراره سال های زیادی رو همینجوری له و نفله سپری کنی و زهوارت دربیاد. و خب به نظرم این واسه کسی که واقعا رو به راه نیست حتی تصورش انقدری ترسناک هست که محرک باشه!


  • نظرات [ ۸ ]
    • کلمنتاین
    • دوشنبه ۶ خرداد ۹۸

    99. Big little things

    راستش من باور نمیکنم کسی که امروز حواسش هست نوبت رو توی صف رعایت کنه، جنس قدیمی رو با قیمت جدید نفروشه، به موقع بره سرکار و به موقع بزنه بیرون، از بند پ استفاده نکنه و ... فردا صبح از خواب بیدار بشه و تصمیم بگیره خدا تومن اختلاس کنه.

    نمیگم هرکسی که تخم مرغ میدزده لزوما کارش به شتر دزدی میرسه. ولی اینم باور نمیکنم که کسی که شتر میدزده یه روزی به تخم مرغ های کسی دست نبرده باشه.

  • نظرات [ ۴ ]
    • کلمنتاین
    • چهارشنبه ۲۵ ارديبهشت ۹۸

    98. شوخی کثیف!

    آخرِ وقت بود. بین قفسه ها میچرخیدم تا یه کتاب انتخاب کنم. هر از گاهی یکی رو میکشیدم بیرون و یه نگاهی بهش مینداختم ببینم توجهم رو جلب میکنه یا نه. تا رسیدم به یه کتاب! یکی از خواننده های قبلی، اول کتاب یادداشت گذاشته بود:

    "آب دستته بذار زمین و این کتاب رو بخون! روحتو صیقل میده! از یه جایی به بعد زیر حرفای قشنگ نویسنده خط کشیدم. شما هم اون قسمت هارو مثل من درک میکنید. اونقدر براتون عمیق میاد که دلتون نمیخواد از کنارش ساده بگذرید."

    هرلحظه ممکن بود خانم کتابدار صدام کنه و بگه کتابخونه تعطیله. کتابو برداشتم و زدم بیرون. وقتی رسیدم خونه بازش کردم تا یه نگاهی به جملات عمیقی که دوستمون زیرشون خط کشیده بودن بندازم. و خب گِس وات؟

    "از زن چه انتظاری میتوان داشت، جز اینکه با اولین مردی که رو به رو شوند روی هم بریزند و بچه درست کنند؟ و از مرد چه انتظاری، جز اینکه در دام بیفتند؟"

    هیچی دیگه. از اون روز غرق در عمقِ همین دو خطم.

     

  • نظرات [ ۹ ]
    • کلمنتاین
    • دوشنبه ۱۶ ارديبهشت ۹۸

    97. با صدهزار مردم

    هر روز بیشتر توی لاک خودم فرو رفتم و این ابدا دلیلی مثل اینکه آدم ها قدرنشناس، دو رو، بی معرفت، عوضی یا باقی چیزهای بد هستن و وای ننه من خیلی غریبم، نداشت. حتی به اینکه یه عقاب همیشه تنهاست ولی لاشخورها همیشه با همن هم مربوط نمیشد. من هر روز بیشتر توی لاک خودم فرو رفتم فقط چون تنهایی از توهم تنها نبودن خوشایندتر بود.

  • نظرات [ ۱۶ ]
    • کلمنتاین
    • يكشنبه ۱ ارديبهشت ۹۸

    96. The attic

    Her brain is an attic where things

    were stored over the years

     

    From time to time her face appears

    in the little window near the top of the house

     

    The sad face of someone who has been locked up

    and forgotten about

     

     

    Raymond Carver +

  • نظرات [ ۲۲ ]
    • کلمنتاین
    • شنبه ۲۴ فروردين ۹۸

    95. نمیدونم!

    یه بارم به خودم اومدم دیدم دارم به فکری که دیگران راجع به م میکنن زیادی بها میدم و میترسم از گفتنِ نمیدونم، نمیشناسم و ... میترسم از شنیدنِ وای فلان فیلم رو ندیدی؟ فلان آدم رو نمیشناسی؟ و ... و خب گاهیم تظاهر میکردم که از قضیه اطلاع دارم!

    بعد دیدم خیلی موقعیت جفنگیه و تصمیم گرفتم عوض شم! این بین برای خودم یه تمرین درست کردم که یه جورایی تمرین پریدن تو دل ترس بود. اینجوری که خودم گاهی عمدا میرم و از چیزایی که نمیدونم و حس میکنم دیگران با شنیدنشون برگاشون میریزه حرف میزنم. و خب الانم اینجام برای انجام دادن این تمرین! بعدش اگه خواستید شما هم بگید از خودتون!

    تمرین من (ویژه ی از چشمِ سینما دوستان افتادن) : من آل پاچینو رو از رابرت دنیرو تشخیص نمیدم! فیلماشون رو میبینم. ولی نمیدونم کدوم رابرته کدوم آل!

  • نظرات [ ۲۷ ]
    • کلمنتاین
    • سه شنبه ۲۸ اسفند ۹۷

    94. امامزاده حریر!

    چند وقت پیش حریر یه پست گذاشته بود و پرسیده بود دوست دارید چه کتابی رو از چه کسی هدیه بگیرید. خب. خواستم اعلام کنم کتابی که بنده کامنت کرده بودم الان امضا شده جلومه! و دارم فکر میکنم که بسوزه پدر قناعت! چرا یه کتاب پر و پیمون تر آرزو نکردم؟!

    علی ای حال با توجه به نزدیک بودن تعطیلات، از همین تریبون از حریر درخواست میکنم در پست های آینده تور مسافرتی ای که دوست داریم هدیه بگیریم رو لحاظ کنه! با تشکر!

  • نظرات [ ۱۳ ]
    • کلمنتاین
    • سه شنبه ۲۱ اسفند ۹۷

    93. But when we do, we really mean it

    ما برای هر "دوست دارم" و "دلم برات تنگ شده" ای یه "منم همینطور" با ر اضافه کنار نمیذاریم و شما بهمون میگید بیشعورِ یبس. ما نمیگیم تا ابد باهاتون می مونیم و وعده وعید نمیدیم و شما فکر میکنید سر و گوشمون میجنبه. ما وقتی حال و حوصله نداریم دعوتتون نمیکنیم بیاید داخل و عوضش توی دلمون نمیگیم کاش زودتر شرتون رو بِکَنید و شما میگید ما آداب اجتماعی سرمون نمیشه. ما از ترس اینکه غد به نظر نرسیم مدام بچه هاتون رو پرت نمیکنیم  هوا و قربون صدقه قیافه معمولیشون نمیریم. ما عکس پنجاه نفر رو پست نمیکنیم توی پیجمون و زیر هر پنجاه تا نمینویسیم "بهترین رفیق"! ما خیلی کارارو نمیکنیم و خیلی حرفارو نمیزنیم و از خودمون شخصیت خود ککه پنداری میسازیم تو ذهن شما. ولی عوضش این ماییم که اگه بگیم دوست دارم، دلم برات تنگ شده، بیا تو یه چایی بزنیم، بهترین رفیقی یا بچه ت خیلی نازه، بالای ۹۵ درصد میتونید مطمئن باشید اینا تلاش واسه نایس بودن نیست! اصله، اصل!

  • نظرات [ ۵ ]
    • کلمنتاین
    • سه شنبه ۲۱ اسفند ۹۷

    92. هشت مارس

    اینکه زنی به دنبال حقوق خودش باشه، لزوما به معنی برابری خواهی اون زن نیست. قبلا گفته م و باز هم میگم. وقتی برای برابری تلاش میکنی، همونقدر که دنبال پس گرفتن حقتی، باید دنبال پس دادن حقی که مال تو نبوده هم باشی. من فکر میکنم این چیزیه که اصالت مبارزه ت رو نشون میده، آدم های بیشتری رو باهات همراه میکنه، و شانس بیشتری برای پیروزی بهت میده.


    + روزتون برابر :)

  • نظرات [ ۳ ]
    • کلمنتاین
    • جمعه ۱۷ اسفند ۹۷
    آرشیو مطالب