23. تلنگر

شبیه خیلیای دیگه توی زندگیم بارها رفتارهایی داشتم که دور بوده از فرهنگِ زندگی اجتماعی آدم ها. رفتارهایی که از سرِ بی اهمیت شمردن عواقبشون و یا ناآگاهی، حقوق دیگران رو نادیده گرفته، خودخواهانه و در یک کلام دور از تمدن بوده. خیلی از همین رفتارها وقتی از زندگیم حذف شدن که اهمیتشون رو برای آدم هایی که باهاشون ارتباط داشتم دیدم. نه به این معنی که به خاطر اون اشخاص تغییر جهت بدم. به این معنی که دیدنِ توجه اون آدم ها به مسائلی که میشد اول از همه راحتی خودت رو در موردشون در نظر گرفت و بدون توجه به نفع جمعی دورشون زد، بهم تلنگر زده. خیلی وقتام دیدنِ صرف نبوده. با آدم ها حرف زدیم راجع به رفتارهامون و اونجا ازشون یاد گرفتم. میخوام بگم همه رفتارهای اشتباه از ذاتِ بد آدم ها یا شعور نداشته شون نشات نمیگیره لزوما. یا همه دو دستی به اشتباهاتشون نچسبیدن و در مقابل تغییر مقاومت نمیکنن. گاهی یه تلنگر لازمه. واسه همین توی روزگاری که یه عده نه تنها هیچ اِبایی از فریاد زدنِ بی اخلاقی هاشون ندارن بلکه بهشون افتخار هم میکنن، از نشون دادن کارهای درست و متهم شدن به خودنمایی و ریاکاری و «تو خوبی» شنیدن ها نترسیم. فقط یه ذهن مسموم میتونه هرتلاشی برای رشد کردن از سمت دیگران رو خودنمایی بدونه تا ضعف خودش رو بپوشونه. بهتره بدون ترس از قضاوت ذهن های مسموم با سانسور نکردن اون چیزی که از اخلاق و رفتار درست یاد گرفتیم، شانس تغییر رو از آدم هایی که نیاز به یک تلنگر دارن نگیریم.

25 فروردین 1397

  • نظرات [ ۰ ]
    • کلمنتاین
    • دوشنبه ۱ مرداد ۹۷

    22. هنرمندی که هنرمند نبود یا خود کم بینی کاذب!

    اوایل سالای نوجوونیم رفتم کلاس رنگ روغن. فکر میکنم یکی از زود بازده ترین هنرایی بود که میشد واردش شد. اون هم برای منی که بدون اغراق کیفیت نقاشی با مداد رنگیم بعد از دوران ابتدایی ثابت موند. نتیجه کشیدن چهار تا تابلو توی شونزده جلسه بود که موجِ تشویق ها و به به و چه چه ها رو به سمتم سرازیر کرد. مادرم که اصلا قبول نداشت من کشیدمشون و تصور میکرد نود درصد کار رو استادم پیش میبره. خیلی خوشحال میشدم از شنیدن این تعریف ها؟ نه! چون مطمئن بودم این آدم ها چون عملا هیچ اطلاعی در مورد روش اون نوع نقاشی و سختی یا آسونیش ندارن و ایراداتی که من به وضوح میتونم توی کارم ببینم رو نمیبینن اینجوری برای کارهای من غش میکنن. کافی بود همون ها فقط یک هفته و نه بیشتر، سر کلاس ها بشینن تا شروع کنن به ایراد گرفتن و عیب گذاشتن روی هر وجب از تابلوهام و بُتی که از من به عنوان یه هنرمند خیلی خفن در زمینه رنگ روغن ساختن رو توی سرم خورد کنن.
    خواستم بگم خیلی وقت ها به آدمایی برمیخوریم که به نظر میرسه توی یک کاری خیلی ماهرن. یا حرف هایی رو ازشون میشنویم که فکر میکنیم این لعنتی ها چقدر میفهمن و چرا ما این همه بی اطلاع و درب و داغونیم. بدون توجه به اینکه اون شخص اگر همین حرف هارو توی جمعی از متخصصان رشته خودش بزنه ممکنه حکم صحبت کردن از بدیهیات رو داشته باشه.
    مخاطب این نوشته م اون دسته ای هستن که با دیدن این افراد دچار خود کم بینی میشن و قصدش کم کردن از ارزش علم و مهارت آدم ها- در هر سطحی که هستن- نیست. وگرنه که کاملا بدیهیه هر کسی بالاخره از یک نقطه ای شروع میکنه و قرار نیست از همون روز اول بهترین باشه. فقط اینکه از هر کسی بت نسازید. نقطه. پایان عرایض!

    21 فروردین 1397

  • نظرات [ ۰ ]
    • کلمنتاین
    • دوشنبه ۱ مرداد ۹۷

    21. فریب

    به نظرم خیلی وقتا تصور میکنیم داریم فکر میکنیم تا تصمیم بگیریم. ولی در اصل داریم به صورت گزینشی فقط دلایلی رو ردیف میکنیم که تصمیمی که دوست داریم بگیریم رو تایید میکنن.

    18 فروردین 1397

  • نظرات [ ۱ ]
    • کلمنتاین
    • دوشنبه ۱ مرداد ۹۷

    20. No matter what the others think

    یکی از شرم آورترین لحظه ها برای من وقتیه که به خودم میام یا در واقع مچ خودم رو میگیرم و میبینم دارم برای مورد قبول کسی واقع شدن -که قاعدتا کسیه که خودم قبولش دارم تا حد زیادی- چیزی رو بروز میدم که نیستم و یا چیزی رو پنهان میکنم که هستم! ذهنِ آدم اصولا خودش رو گول میزنه و این واقعیت رو انکار میکنه. وقتی هم بتونی از این انکار گذر کنی و واقعیت ماجرا رو ببینی و بفهمی اون شخص ایده آلی که از خودت ارائه میدی نیستی دچار اضطراب زیادی میشی. چون اون تصویر دروغین از بین میره و با ضعف هایی که سعی در ندیدنشون داری رو به رو میشی.
    اینکه ازش حرف میزنم معنیش این نیست که تعداد دفعاتی که این مچ گیری برام اتفاق میفته خیلی زیاده. ولی قطعا همون تعداد هم خیلی خیلی خیلی برام مهمه و واقعا فهمیدنشون بهم میریزه منو!
    چندتا مورد هست که تصمیم دارم روشون کار کنم امسال حتما. ولی واقعا همچین ویژگی ای چیزی نیست که بتونم باهاش کنار بیام و خودم رو باهاش تحمل کنم. باعث میشه عمیقا حالم از خودم بهم بخوره! برای همین میذارمش توی راس تمرین هایی که باید امسال داشته باشم.


    17 فروردین 1397

  • نظرات [ ۰ ]
    • کلمنتاین
    • يكشنبه ۳۱ تیر ۹۷

    19. بخشوده

    چندین سال پیش یه شب دوستی که تازه چند روزی میشد رابطه م باهاش شروع شده بود و عملا صمیمیتی بینمون نبود بهم پیام داد که بریم قدم بزنیم. روزای اولی بود که توی شهر جدید زندگی میکردم و هنوز رفیقی نداشتم و آشنایی با یه آدم جدید گزینه بدی نبود. زدیم بیرون و چند قدم نرفته فهمیدم حال روحیش خیلی مساعد نیست. در واقع چیزی بود که خودش بهم گفت. اینکه میخواد تنها باشه و پیشنهادش به من برای از سر باز کردن آدم دیگه ای بوده در اصل! بعدم هندزفری هاشو چپوند توی گوشش و از من که هنوز شوکه بودم دور شد. منم همونجا روی پل هوایی نشستم به تماشای خیابونا تا وقتی برگرده. گذشت و ما با هم صمیمی شدیم و کلی شب و روز گذروندیم و باز گذشت و اون صمیمیت کم شد تا جایی که حالا نزدیک دو سالی هست ندیدمش و گهگاهی فقط چندتا پیام رد و بدل میشه بینمون. ولی توی همه این چند سال هربار که یاد اون شب میفتادم- علی رغم اینکه اون موقع کاملا طبیعی برخورد کردم- هنوز نمیتونستم رفتارش رو هضم کنم و به نظرم بهم خیلی بی احترامی شده بود. تا امشب. وقتی هندزفری توی گوش سر و ته پارک رو میرفتم و برمیگشتم و دلم میخواست کسی باشه که حضورش بتونه بهونه ای شه برای ساعت ها اون جا موندنم. یکی که بودنش بهونه ای باشه تا آدمای دیگه کاری به کارم نداشته باشن. که بهش بگم میخوام تنها باشم و دور شم..

    17 فروردین 1397

  • نظرات [ ۰ ]
    • کلمنتاین
    • يكشنبه ۳۱ تیر ۹۷

    18. ته خط به روایت تصویر


     
    15 فروردین 1397
  • نظرات [ ۰ ]
    • کلمنتاین
    • يكشنبه ۳۱ تیر ۹۷

    17. !Don't try to talk , Run

    اسکار بهترین گوه مال کننده ایام شادی اعم از روز اول عید، تولد، عروسی، جشن فارغ التحصیلی و سیزده به در با تقدیر ویژه از جیم.کاف تقدیم میشود به .. خانواده م!
    خب حقیقتا کمی نیاز به زمان داری تا یاد بگیری از اون لحظه ای که میفهمی توی آرامش قبل طوفان قرار گرفتی تا لحظه انفجار، کاری نیست که بتونی برای پیشگیری بکنی. خب از اسمش هم پیداست. آرامش قبل از طوفان. انگار که توی آینده باشی و بدونی این طوفان حتما در گذشته اتفاق افتاده. ولی بالاخره یاد میگیری به جای اینکه جلوش قد علم کنی و سعی کنی به زبون آدمیزاد که قطعا زبان مورد استفاده و قابل فهم طوفان ها نیست بهش حالی کنی که تمام هفته گذشته رو توی خودت مچاله بودی و بهتره اومدنش رو به زمان دیگه ای موکول کنه، زیر تخت پناه بگیری. چون طوفان چیزی جز یک سری اصوات نامفهوم از سمت تو دریافت نمیکنه و تغییری توی عزمش برای به گندتر کشیدن روز گند تو ایجاد نمیشه. و زمان بیشتری هم نیازه تا بفهمی توی طوفان صدُم دیگه چیزی برای از دست دادن وجود نداره و قرار نیست اوضاع از چیزی که هست بدتر بشه بلکه این تویی که به مرور داری از چیزهایی که یک جایی توی گذشته از دست رفتن با خبر میشی. چیزی برای از دست دادن نداشتن با همه ی فلاکت بار بودنش آرامش عجیبی داره.


    13 فروردین 1397

  • نظرات [ ۰ ]
    • کلمنتاین
    • يكشنبه ۳۱ تیر ۹۷

    16. No one is supposed to be there for you

    اگه بخوام بگم کدوم یکی از ویژگیام بهتر از همه بلده زندگیم رو به گند بکشه میگم انتظار. دو جا. یکی اون جا که همش صبر میکنم یکی بیاد حالم رو خوب کنه. یکی هم اونجایی که صبر میکنم اول حالم خوب شه تا بعد بلند شم و یه فکری به حال ادامه ش کنم. داشتم به این فکر میکردم که حداقلش یه ساله منتظرم. قبلش هم بود. ولی خالص نبود. الان نزدیک یه ساله منتظرم. خالص. غیر از یه برهه کوتاه فقط. ولی واقعیت اینه هیچ کس نمیاد. به خودت میای میبینی همه چی تموم شد و تا ته رفتی تو باتلاق و کسی نیومد. چون از اولشم قرار نبود.

    11 فروردین 1397

  • نظرات [ ۰ ]
    • کلمنتاین
    • يكشنبه ۳۱ تیر ۹۷

    15. The city called me

    هنوز دلم برای اصفهان تنگ میشه. نه واسه خاطرات خوبی که انگشتای دستمم برای شمردنشون کافیه. دلم براش تنگ میشه چون پذیرا بود. توی همه روزای بد. وقتی دلت مچاله بود و نفست سنگین، میدونستی اون بیرون پره از خیابونایی که شاید نتونن دردی دوا کنن، ولی همراهی کردن رو خوب بلدن.

    9 فروردین 1397

  • نظرات [ ۰ ]
    • کلمنتاین
    • يكشنبه ۳۱ تیر ۹۷

    14. Happiness was like a dead star

    انگار که توی یه قدمی خوشبختی ایستاده باشم و هزار سال زمان بخواد طی کردن این یه قدم. که هرچی بری بهش نرسی. شبیه یه توهم، یه تصویر غیرواقعی، که دستت رو دراز میکنی برای گرفتنش اما مشتت پوچه. مثل تماشا کردنِ یه فیلم. که قشنگیش مستت میکنه ولی این تو نیستی که زندگیش میکنی. فقط یه تماشاگری که توی تاریکی نشسته و به یه نقطه نورانی نگاه میکنه.


    9 فروردین 1397

  • نظرات [ ۰ ]
    • کلمنتاین
    • يكشنبه ۳۱ تیر ۹۷
    آرشیو مطالب